خبرنامه

خبرنامه


ماجرای خراش های عشق ...

Posted: 23 Oct 2011 03:12 PM PDT

چند سال پيش در يك روز گرم تابستان پسر كوچكي با عجله لباسهايش رادرآورد و خنده كنان داخل درياچه شيرجه رفت .
مادرش از پنجره نگاهش ميكرد و ازشادي كودكش لذت مي برد. مادر ناگهان تمساحي را ديد كه به سوي پسرش شنا مي كرد.
مادر وحشت زده به سمت درياچه دويد و با فرياد پسرش را صدا زد. پسر سر را برگرداند ولي ديگر دير شده بود.

تمساح با يك چرخش پاهاي كودك را گرفت تا زير آب بكشد مادر از راه رسيد و از روي اسكله بازوي پسرش را گرفت.
تمساح پسر را با قدرت ميكشيد ولي عشق مادر به او آنقدر زياد بود كه نمي گذاشت پسر در كام تمساح رها شود...
كشاورزي كه درحال عبور از آن حوالي بود، صداي فرياد مادر را شنيد، به طرف آنها دويد و با چنگك محكم بر سر تمساح زد و او را فراري داد.
پسر را سريع به بيمارستان رساندند. دوماه گذشت تا پسر بهبودي پيدا كند. پاهايش با آرواره هاي تمساح، سوراخ سوراخ شده بود و روي بازوهايش جاي زخم ناخنهاي مادرش مانده بود...
خبرنگاري كه با كودك مصاحبه مي كرد از او خواست تا جاي زخم هايش را نشان دهد. پسر شلوارش را كنار زد و با ناراحتي زخمها را نشان داد، سپس با غرور بازوهايش را نشان داد و گفت:
"اين زخم هارا دوست دارم، اين ها خراشهاي عشق مادرم هستند..."


گاهي مثل يك كودك قدر شناس خراشهاي عشق خداوند را به خودت نشان بده...
خواهي ديد چه قدر دوست داشتني هستند
...

گاهی لازم است

Posted: 23 Oct 2011 03:08 PM PDT


لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم می‌خواهی به آن خانه برگردی یا نه ؟!

لازم است گاهی از مسجد ، کلیسا و ... بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه میبینی ترس یا حقیقت ؟!

لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی ، فکر کنی که چه‌قدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است ؟

لازم است گاهی درختی ، گلی را آب بدهی ، حیوانی را نوازش کنی ، غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه ؟!

لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی ، گوگل و ایمیل و فلان و بهمان را بی‌خیال شوی ، با خانواده ات دور هم بنشینید ، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و ببینی زندگی فقط همین آهن‌پاره‌ی برقی است یا نه ؟!

لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج ، تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده ؟!

لازم است گاهی عیسی باشی ، ایوب باشی ، انسان باشی ببینی می‌شود یا نه ؟!

و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آمده و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری واز خود بپرسی که سالها سپری شد تا آن بشوم که اکنون هستم... آیا ارزشش را داشت ...؟!

زیبائی در فراتر رفتن از روزمره‌ گی‌هاست...

همین ها هستند که دنیا را جای بهتری برای زندگی کردن میکننند

Posted: 23 Oct 2011 03:05 PM PDT


مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه‌ی قبل از رها کردن
دست، با نوک انگشت‌هاش به دست‌هایت یک فشار کوچک می دهد… چیزی شبیه یک
...!

مثل آن راننده تاکسی‌ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می
گوید: روز خوبی داشته باشی.

آدم‌هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو بر
نمی‌گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.

آدم‌هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند،
گاهی بغلشان می کنند.

دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند، مثلا می گویند این شال پشت
ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.

آدم‌هایی که از سر چهار راه نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.

آدم‌های پيامك‌های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به
دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم‌های پيامك‌های پُر مهر بی
بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.

آدم‌هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می
خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین خط‌هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی
که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند.

آدم‌هایی که حواسشان به گربه ها هست، به پرنده ها هست.

آدم‌هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند
تعارف می کنند که غریبگی نکنی.

آدم‌هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس
می زنند و روی جدول لی لی می کنند.

همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن

عادات

Posted: 23 Oct 2011 02:58 PM PDT

Gh joveini






تا حالا عادت داشتید اشیاء بی مصرف رو انبار کنید؟ و فکر کنید یه روزی کی میدونه چه وقت – شاید به دردتون بخوره؟

تا حالا شده که پول هاتون رو جمع کنین و به خاطر اینکه فکر می کنید در آینده شاید بهش محتاج بشین، خرجش نکنید؟

تا حالا شده که لباسهاتون، کفشهاتون، لوازم منزل و آشپزخونتون و چیزای دیگه رو که حتی یکبار هم از اونا استفاده نکردین، انبار کنید؟

درون خودت چی؟ تا حالا شده که خاطره ی سرزنش ها، خشم ها، ترس ها و چیزای دیگه رو به خاطر بسپاری؟

دیگه نکن! تو داری بر خلاف مسیر کامیابی خودت حرکت می کنی!
باید جا باز کنی ... ، یه فضای خالی، تا اجازه بده چیزای تازه به زندگیت وارد بشه
.

باید خودتو از شر چیزای بی مصرفی که در تو و زندگیت هستن خلاص کنی تا کامیابی به زندگیت وارد بشه.

قدرت این تهی بودن در اینه که هر چی که آرزوش رو داشتی ، جذب می کنه.

تا وقتی که در جسم و روح خودت احساسات بی فایده رو نگهداری، نمی تونی جای خالی برای موقعیت های تازه بوجود بیاری.
خوبیها باید در چرخش باشن ....

کشوها، قفسه ها، اتاق کار و گاراژ رو تمیز کن.
هر چیزی رو که دیگه لازم نداری بنداز دور ...

میل به نگهداشتن چیزای بی مصرف، زندگی رو پر پیچ و تاب می کنه.
این اشیاء نیستن که چرخ زندگی تو رو به حرکت در میارن ....
به جای نگهداشتن ...

وقتی انبار می کنیم، احتمال خواستن رو تصور می کنیم ، احتمال تنگدستی رو ....

فکر می کنیم که فردا شاید لازم بشن و نمی تونیم دوباره اونا رو فراهم کنیم ...

با این فکر تو دو تا پیغام به مغزت و زندگیت می فرستی :
که به فردا اعتماد نداری ...
و اینکه تو شایسته چیزای خوب و تازه نیستی
به همین دلیل با انبار کردن چیزای بی مصرف خودتو سر پا نگه می داری

برقص
چنانکه گویی کسی تو را نمی بیند
عشق بورز
چنانکه گویی هرگز آزرده نشده ای
بخوان
چنانکه گویی کسی تو را نمی شنود

زندگی کن
چنانکه گویی بهشت روی زمین است
خودت رو از قید هرچه رنگ و روشنایی باخته، برهان
بذار نو به زندگیت وارد بشود

و خودت ...
به همین دلیل بعد از خوندن این مطلب ... نگهش ندار ... به دیگران بده .....
امید که صلح و کامیابی برايت به ارمغان بیاورد
آمین

تست شادکامی

Posted: 23 Oct 2011 02:24 PM PDT

به طور کلّی، شادی در روان‌شناسی، به عنوان یک هیجان شناخته می‌شود و هیجان، نوعی برانگیختگی است که فرد، با ارزیابی ذهنی خود به آن، عنوان خاصّی می‌دهد. هیجان، دارای یک مؤلّفه اساسی ذهنی(شناختی) است که موجب پاسخ‌دهی (معمولاً سریع) ما به وقایع (با توجّه به تجارب گذشته) می‌شود. هیجان را در روان‌شناسی، در دو حیطه کلّی هیجان منفی و هیجان مثبت قرار می‌دهند.

برای اندازه‌گیری شادکامی، روش‌های گوناگونی به کار برده شده است. این روش‌ها طیف گسترده‌ای از: قضاوت دوستان و آموزگاران تا پرسش‌نامه‌های خودسنجی را شامل می‌شوند. برخی از انواع پرسش‌نامه‌هایی که برای اندازه‌گیری شادکامی به کار می‌روند، عبارت‌اند از: پرسش‌نامه حالات شخصی برنبنر و مارتین؛ پرسش‌نامه شخصیتی ایزنک؛ پرسش‌نامه شخصیتی نئو؛ پرسش‌نامه شادکامی آکسفورد. در میان این پرسش‌نامه‌ها، پرسش‌نامه شادکامی آکسفورد، جایگاه ویژه‌ای دارد و در پژوهش‌های چندی به کار رفته است. این ابزار، در سال 1989م، توسط آرجیل و لو، تهیه شده است.

پرسشنامه آکسفورد 29 سوالی است. نمره گذاری آن از چهار عبارت به ترتیب 0 تا 3 می باشد.

شادکامی دارای سه بخش: عاطفه مثبت، رضایت و نبود عاطفه منفی می باشد بالاترین نمره ای که در این پرسشنامه به دست می آید 87 می باشد که نشان دهنده بالاترین میزان شادکامی فرد و کمترین آن 0 می باشد نمره بهنجار این آزمون 40 تا 42 است(نمره های کمتر از 40 تا 42 از لحاظ میزان شادکامی در وضعیت پایین قرار دارند و نمره های 40 تا42 به بالا نشان دهنده شادکامی بیشتر است بنابراین هر چه نمره کسب شده شما به بالاترین میزان (87) نزدیکتر باشد نشان دهنده شادکامی بیشتر می باشد.



لینک پرسشنامه شادکامی (لینک زیر)
www.snipurl.com/k52

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

آگاهی، تنها راه رسیدن به آزادیست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

خبرنامه

کتاب سیصد جمله و بازار سنتی کتاب ایران در پایان راه