خبرنامه

خبرنامه

Link to حکیم ارد بزرگ (بزرگترین فیلسوف جهان ) : افسوس که چشمان مردم میهنم ، مردگان را بهتر از زندگان می بینند .

مکانیسم اعتراض را مشخص کنیم

Posted: 19 May 2014 10:05 AM PDT

مکانیسم اعتراض روشن نیست. کسانی حق دارند به هر که و هر چه خواستند اعتراض کنند و دیگرانی چه بسا به خاطر یک اعتراض صنفی دچار مشکل شوند. عصر ایران؛ سروش بامداد - تصاویر اعتراض مودبانه و بدون پرخاش شمار اندکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی امیر کبیر در جریان دیدار آیت الله هاشمی رفسنجانی که درهمین سایت انتشار یافته همراه با تحلیلی در این باره با استقبال کاربران مواجه شده است. از سوی دیگر می دانیم گروهی مانع سخنرانی یادگار امام در بروجرد شدند. هر چند این دیدگاه وجود دارد که فرماندار شتاب کرد و چه بسا اتفاق خاصی رخ نمی داد اما آن معترضان نیز می توانستند نوشته هایی در دست بگیرند و بگویند دقیقا چه می خواهند و به چه اعتراض دارند؟ مشکل اینجاست که مکانیسم اعتراض روشن نیست. کسانی حق دارند به هر که و هر چه خواستند اعتراض کنند و دیگرانی چه بسا به خاطر یک اعتراض صنفی دچار مشکل شوند. از این رو به نظر می رسد وقت آن رسیده باشد که ساز و کار اعتراض قانونی مشخص شود. آیا می توان دانشجویانی را به خاطر اعتراض به یک موضوع، دغدغه مند دانست و دانشجویانی دیگر را به سبب اعتراض به موضوعی دیگر توطئه گر و تشخیص این دغدغه مندی یا توطئه گری با کیست؟ البته اکنون به لحاظ سیاسی کمابیش روشن است، اما عادلانه نیست: اگرهمان لحن صدا وسیما و دو سه خبرگزاری و یک روزنامه خاص تکرار شود عین دغدغه مندی است و اگر با آن زاویه داشته باشد وجه دیگری می یابد! فارغ از اعتراضات سیاسی و اجتماعی برای ساز وکار اعتراضات صنفی باید تدبیری اندیشید. پیشتر یک مقام ارشد نیروی انتظامی از اختصاص مکانی خاص در مقابل مجلس شورای اسلامی برای تجمع های محدود اعتراضی و صنفی به قصد رساندن صدای معترضان به نمایندگان خبر داده بود و برخی رسانه ها با تشبیه این جایگاه ویژه به « زنجیر نوشیروانی» از این ابتکار استقبال کردند. این موضوع البته به جایی نرسید یا فراموش شد، اما اصل ایده قابل دفاع است. مراد از زنجیر انوشیروانی همان زنجیری است که در دوران انوشیروان آویخته بودند تا آنان که جفایی دیده و صدایشان به گوش مقامات نرسیده بود با به صدا درآوردن این زنجیر عدالت خواهی کنند و آوازه همین اقدام بود که درست یا نادرست لقب «دادگر» یا «عادل» را برای انوشیروان به ارمغان آورد. مشکل اعتراضات محدود یا صنفی در جوامع توسعه نیافته یا در حال توسعه این است که قابلیت سوء استفاده یا گسترش و خروج از کنترل را دارند. به همین خاطر می توان پیشنهاد کرد در دانشگاه ها و مراکز اموزش عالی مکان خاصی برای ابراز نظر اختصاص یابد. البته همین حالا هم تریبون های آزاد در برخی جاها وجود دارد ولی به تعبیر رییس جمهور شناسنامه ها مشخص نیست. در مقابل مجلس هم می توان همان مکان را که پیشنهاد خود نیروی انتظامی بود تعبیه کرد تا اگر کارگرانی که ماه ها دستمزد نگرفته و از شهری در خراسان یا سیستان و بلوچستان یا خوزستان با تحمل رنج سفر و مضیقه های دیگر به تهران می آیند بدانند کجا و چگونه سخن خود را مطرح کنند و این رفتار به مرور نهادینه و حساسیت زدایی شود. طبیعی است که در جایگاه خاص امکان مدیریت و کنترل نیز بیشتر وجود دارد و از نگرانی نیروهای امنیتی و قضایی هم می کاهد. این گفتار البته قصد ارایه جزییات را ندارد و تنها می خواهد ضرورت این بحث را مطرح کند و امید می رود خوانندگان و کاربران خود به غنای آن یاری رسانند و تجربه کشورهای دیگر را که کمابیش موقعیت مشابهی دارند در میان گذارند یا پیشنهاد های خود را مطرح کنند. اعتراض -البته قانونی و مدنی- از ویژگی های یک جامعه زنده است. همان گونه که انسان زنده با دو خصیصه « واکنش و حافظه» شناخته می شود جامعه زنده نیز با حافظه جمعی و واکنش هایی که نشان می دهد شناخته می شود. مکانیسم اعتراض یا انتقاد یا مطالبه قانونی و صنفی هر چه شفاف تر و ضابطه مند تر باشد تبعات منفی کمتری به بار می آورد. مشروط به این که اولا حق کلی اعتراض به رسمیت شناخته شود ثانیا محدود به یک گروه و نحله خاص نباشد ثالثا لجام گسیخته و بی ضابطه نباشد رابعا زمان و مکان مشخص باشد نه آن که در هر جا و به صورت نامحدود مطرح کنند. این مکانیسم از انباشت توقعات و انتشار شایعات و تحمیل هزینه های دیگر جلوگیری می کند و به جای پرخاش، لبخند را می نشاند و در گیری ها و تنازعات به گفت و گو بدل می شود. گفت و گوهایی که جامعه را به لحاظ فکری و فرهنگی و سیاسی ارتقا می دهد. عادل به مغازه رفت و داشت گوشت خرد می‌کرد که عادل با او شوخی کرد. برادرم دستش را برگرداند تا به او بگوید شوخی نکن که چاقو به امید خورد. چاقو خیلی تیز بود و وارد قلب امید شد وگرنه برادرم ضربه‌ای نزد. تعداد زیادی از اهالی شهر «روانسر» در استان کرمانشاه با تجمع در مزار یک مقتول از خانواده او خواستند تا از خون قاتل فرزندشان بگذرند. به گزارش عصر ایران به نقل از شرق، در این تجمع که ظهر پنجشنبه هفته گذشته برگزار شد ده‌ها نفر از کسبه، بازاریان، اعضای شورای شهر، فعالان مدنی و شخصیت‌های مذهبی و فرهنگی شهر روانسر حضور داشتند. آنها ابتدا بر سر مزار «امید مرادی» -مقتول- حاضر شدند. این قتل 12بهمن سال 87 به‌وقوع پیوست و در جریان آن جوانی به‌نام عادل دوست خود امید را از پا درآورد. عادل مغازه کبابی داشت و قتل در همین مکان اتفاق افتاد. روز حادثه امید با عادل تماس گرفت و از او کباب خواست. وقتی امید به کبابی رسید دو دوست شروع به شوخی کردند که در همین حین عادل برای ترساندن دوستش چاقویی را که با آن مشغول خردکردن گوشت بود به سمت امید گرفت که چاقو در قلب پسر جوان فرورفت. امید بعد از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داد و پس از آن عادل بازداشت و به درخواست اولیای‌دم به قصاص محکوم شد. شورای شهر روانسر چندی قبل تصمیم گرفت برای جلب رضایت خانواده مقتول با آنها مذاکره کند به همین دلیل از مردم برای تجمع بر سر مزار مقتول دعوت کرد. مردم پس از تجمع مقابل قبرستان پیاده به مقابل منزل پدر امید رفتند تا با آنها صحبت کنند. خانواده مقتول از حضار درخواست کردند هیاتی ۱۰ نفری به نمایندگی از حاضران این گردهمایی برای گفت‌وگو پیرامون این مساله، به منزل آنها بروند. در این تجمع، دکتر منوچهری، نماینده مردم اورامانات با تکرار درخواست مردم شهر از این خانواده به نمایندگی از مردم شهر روانسر، از خانواده مقتول خواست تا عادل را عفو کنند. منوچهری در این‌باره به خبرنگار ما گفت: «معتمدان و شورای شهر از مردم دعوت کردند سر مزار امید مرادی حاضر شوند و فاتحه بخوانند و بعد هم جلو خانه اولیای‌دم حاضر شوند. من هم به احترام مردم، خانواده مقتول و به‌دلیل دعوت عمومی که صورت گرفته بود در این مراسم شرکت کردم و ابتدا سر خاک حاضر شدیم و بعد به خانه اولیای‌دم رفتیم و با آنها صحبت کردیم.» خانواده مقتول به هیات نمایندگی مردم اعلام کرده‌اند برای تصمیم‌گیری درخصوص بخشش قاتل فرزندشان، به زمان نیاز دارند. تجمع مردم برای بخشش محکوم به قصاص برادر عادل در این‌باره به خبرنگار ما گفت: «شب حادثه برادرم مغازه را تعطیل کرده بود که امید به او تلفن زد و کباب خواست. امید به برادرم گفت من دوست و مشتری تو هستم و به‌خاطر من مغازه را باز کن. امید به مغازه رفت و داشت گوشت خرد می‌کرد که عادل با او شوخی کرد. برادرم دستش را برگرداند تا به او بگوید شوخی نکن که چاقو به امید خورد. چاقو خیلی تیز بود و وارد قلب امید شد وگرنه برادرم ضربه‌ای نزد. برادرم بعد از این حادثه بلافاصله امید را سوار ماشین کرد و او را به بیمارستان رساند. ساعت 12:30 شب وقتی داشتم مغازه خودم را تعطیل می‌کردم عادل آنجا آمد و از پشت یخچال مغازه‌ام چاقو برداشت تا رگ دست خودش را بزند. من نمی‌دانستم ماجرا چیست. خواستم جلویش را بگیرم اما چاقو را نمی‌داد. در این کشمکش به دست خودم هم چاقو خورد و زخمی شدم. به‌سختی عادل را به خانه بردم. او در راه به من گفت امید فوت شده است. او دوباره در خانه خواست خودکشی کند که به او گفتیم این راه درستی نیست اما او جواب داد من تحمل ندارم. بالاخره برادرم خودش به پاسگاه رفت و تسلیم شد و از آن به‌بعد در زندان است.» وی ادامه داد: «در این چندسال برای جلب رضایت اولیای‌دم خیلی تلاش کردیم اما فایده‌ای نداشت تا اینکه شهریار ویسی، رییس شورای شهر روانسر، هماهنگ کرد و ریش‌سفیدان شهر خودمان و اورامانات و مردم را دعوت کرد و در مزار امید مراسمی برگزار کردند. در آنجا مردم قرآن و دعا خواندند و به سمت پدر مقتول حرکت کردند. جمعیتی حدود پنج‌هزارنفر جمع شده بود. مردم به پدر امید گفتند تا وقتی عادل را نبخشی ما نمی‌رویم. پدر امید هم در را باز و از ریش‌سفیدان دعوت کرد داخل بروند. آنها حدود دوساعت با هم حرف زدند و در نهایت پدر مقتول گفت اجازه بدهید با اعضای خانواده مشورت کنم و طی چند روزآینده نتیجه را اعلام می‌کنم.»بنا بر این گزارش قاتل در حال حاضر در زندان «دیزل‌آباد» شهر کرمانشاه به‌سر می‌برد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

آگاهی، تنها راه رسیدن به آزادیست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

خبرنامه

کتاب سیصد جمله و بازار سنتی کتاب ایران در پایان راه